چاپ کردن این صفحه
یکشنبه, 04 خرداد 1393 ساعت 12:17

شبیه علی(ع) در کشاکش کوچه های مدینه

نوشته شده توسط 
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

یحیى برمکى که اعظم وزراى هارون است تا می تواند از حضرتش بدگویی می کند و هارون را به فکر می اندازد.
تا اینکه روزى هارون می پرسد: آیا مى شناسید از آل ابـى طـالب کـسـى را کـه احوال موسى بن جعفر از اوسؤال نمایم ؟
اطرافیان هارون على بن اسماعیل بن جعفر برادرزاده حضرتش را که احسان بسیار نسبت به او کرده انتخاب می کنند.
به امر هارون نامه اى به علی بن اسماعیل نوشته و او را می طلبند، چون حضرتش بر آن امـر مـطـلع می شود اورا طلبیده و می گوید :
- قصد سفر به کجا دارى ؟
- بغداد.
- براى چه مـى روى ؟
- پریشان شده ام و قرض بسیارى به هم رسانیده ام .
- مـن قـرض تـو را اداء مـى کـنـم و خـرج تـو را مـتـکـفـل مـى شـوم.
قبول نکرده و می گوید: مرا وصیتى کن! و امام می فرماید: وصیت مى کنم که در خون من شریک نـشوى و اولاد مرا یتیم نگردانى.
باز می گوید: مرا وصیت کن ! و باز امام همان وصیت را تا سه بار تکرار فرموده و سیصد دینار طلا و چهار هزار درهم به او عطا می فرماید. وقتی برای رفتن از جابلند می شود حضرتش به حاضران می گوید: بـه خـدا سوگند که در ریختن خون من سعایت خواهد کرد و فـرزنـدان مـرا بـه یـتـیـمـى خـواهـد انـداخـت ! حاضران می گویند: یـابـن رسـول اللّه ! اگـر چـنـیـن اسـت چـرا بـه او احـسـان مـى نـمـایـى و ایـن مال جزیل را به او مى دهى . کریمانه می فرماید: پـدران مـن روایـت کرده اند از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله و سـلم کـه چون کسى که با رحم خود احسان کند و او در بـرابـر بـدى کـنـد و ایـن کس قطع احسان خود را از او نکند حق تعالى قطع رحمت خود را از او مى کند و او را به عقوبت خود گرفتار مى نماید.

بازدید 1105452 بار آخرین ویرایش در یکشنبه, 04 خرداد 1393 ساعت 03:24
Super User

آخرین‌ها از Super User